خارخاسک

طنز انشای هفتگی

این هفته

دوست دارید در آینده چکاره شوید
به نام خدا؛ البته واضح و مبرهن است که دیگر ما مثل بچه های دهه شصتی خودمان را گول نمی زنیم که فرتی بنویسیم می خواهیم دکتر یا خلبان شویم چون طبق نگرشی علمی به آینده علوم پروازی آنقدر پیشرفت می کند که وقتی ما بزرگ شدیم دیگر هواپیماهای بدون سرنشین ،کار و کاسبی خلبان ها را کساد می کند و خلبان شده چندان به صرفه نیست. با این حال دکتر شدن همیشه در بورس است؛ به قول پدرم آدم باید دکتر متخصص شود تا در تعطیلات به سواحل استرالیا برود و کلی از زندگی لذت ببرد. ولی مادرم که  چندی قبل همه طلاهایش را فروخت تا خرج پر کردن  سه دندان کرم خورده اش را پرداخت کند معتقد است هیچ شغلی جای دندان پزشکی را نمی گیرد و پسرش که من باشم باید در آینده دندان پزشک شود تا حداقل اهل محل و  فامیل برای تعمیرات دهان و دندانشان لازم نباشد بروند وام با سود بیست چهار درصد بگیرند!! البته باید ذکر کنم که مشاغل مهم و پر سود تری نیز وجود دارد که از مخیله والدینم دور مانده است از این رو  دست به تحقیقات دامنه داری در اینترنت زدم و متوجه شده ام هیچ شغلی به اندازه دلال نفتی سود و صرفه ندارد و لذا با توجه به اوضاع سیاسی مملکت که به یقین حالا حالاها وضع به همین منوال است من تصمیم گرفته ام دلال نفتی شوم و در زمینه فروش نفت و بخصوص دکل های نفتی فعالیت کنم!! بدین ترتیب به سرعت آسانسور پله های ترقی را طی کرده و اگر اتفاق غیر مترقبه ای رخ ندهد بچه هایم را برای تحصیل به دانشگاهی در کانادا می فرستم و برایشان هم تابعیت دوگانه می گیرم و تابستانهای به همراه عیال بعد از بازگشت از سفر زیارتی یک سری هم به کانادا زده از حال بچه هایم با خبر می شوم و ... معلم با عصبانیت: بچه این خزعبلات چیه نوشتی!! جونمرگ شده دلال نفتی چیه!! یالله برو دم دفتر بمون تا من این دفعه دیگه تکلیفت روشن کنم.